loading...

فتل فتلیان

روز نوشت های یک بچه مثبت تنها

بازدید : 425
پنجشنبه 14 اسفند 1398 زمان : 6:37

اینو درحالی دارم می‌نویسم که هم میدونم و هم نمیدونم چی می‌خوام بنویسم !

نشستم فکر کردم دیدم من چی بودم ولی خب چی نشدم!!! یعنی در واقع هرچی برگشتم به قبل و با الانم مقایسه کردم دیدم باز همونم ، این همون بودن شاید یه اشتباهه!

من همون فتل سابقم که شاید درسای زیادی گرفته و پخته تر شده ولی بازم همونم ، میدونید همیشه حس میکردم من کلا پخته به دنیا اومدم ، همیشه همه چیزو میدونستم و بزرگ تر از سنم میدونستم و رفتار میکردم ، رفته رفته تجربه‌های بیشتری رو کسب کردم و پخته تر شدم اما تغیر نکردم !!! چون هیچ وقت از اون تجربه‌ها درس نگرفتم چون هیچ وقت شروع به تغیر و جایگزینشون نکردم چون همیشه محتاط بودم و شاید چون میترسیدم ( همیشه فکر میکنم شاید یه ترس درونمه که خودم نمیدونم)

شاید هم من چی بودم و چی شدم اما خودم نمی‌بینمشون ولی خب ، اون فتل الان یه فرد اجتماعی تره و میدونه که نمیشه راحت به ادما اعتماد کرد ، میدونه که باید با هرکس یه حد و مرز رو نگه داره ، میدونه که شاید یه سری پاک باشن اما یجایی دیگه نیستن ، میدونه میتونه خیلی راحت بازی بخوره ، بیشتر میدونه این دنیا اصلا ارزششو نداره ، بیشتر از مرگ نمیترسه ، میدونه باید هدف داشته باشه ، میدونه که باید عاشق باشه و با عشق زندگی کنه ، میدونه یه جاهایی دیگه دست اون نیست و...

*اون فتل عاشق بود اما عاشق تر شد *

مرسی از پریساسادات عزیز (وب سردرگمم) که منو دعوت کرد ، نمیدونم اصلا درست توی چالش شرکت کردم یا نه شاید تنها چیزی رو که فکر میکنم درست نوشتم همون خط اخر اخر هست ، اما قراره اتفاقای جدیدی بیفته یعنی بالاخره ، قراره از چی بودم ،به چی شدم تغیر کنم !

همه دوستان دعوتن به این چالش ، البته اگه دوست داشتن

روز برای ناهار کتلت داشتن 13 12 1398
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 12
  • بازدید کننده امروز : 10
  • باردید دیروز : 42
  • بازدید کننده دیروز : 32
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 58
  • بازدید ماه : 494
  • بازدید سال : 6487
  • بازدید کلی : 14364
  • کدهای اختصاصی